زبونی طمعتمایل شدید نفس از روی آزمندی را طمع گویند.حضرت علی (علیه السلام ) در خطبهها و نامه ها به مضرات طمع اشاره فرمودهاند. ۱ - طمع در لغت"طمع" در لغت تمایل نفس به چیزی از روی آرزوی شدید و آزمندی است. ۲ - زبونی در طمعفی وصف عیسی (علیهالسّلام): و لم تکن له زوجة تفتنه، و لا ولد یحزنه، و لا مال یلفته و لا طمع یذله؛ در توصیف عیسی (علیهالسّلام) میفرماید: برای او همسری نبود که وسیله تشویش خاطر او شود و فرزندی نبود که اندوهگینش سازد و مالی نبود که او را به خود مشغول بدارد، طمعی در چیزی نداشت که او را پست و خوار گرداند.» ۲.۱ - مطیعان فرمان الهیمطیعان فرمان الهی: «لا یقیم امر الله سبحانه الا من یصانع و لا یضارع، و لا یتبع المطامع؛ فرمان خدا را برپا ندارد مگر کسی که سازشکار (در دین خدا) نباشد و به تقلید عمل نکند و به دنبال طمعها نرود.» ۲.۲ - نکوهش طمعنکوهش طمع: «فی صفة المنافقین: یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا اسواقهم، و ینفقوا به اعلاقهم؛ منافقین برای وصول به آن چه که طمع در آن دارند اظهار نومیدی و استغنا از آن نمایند تا بازارهای خود را برپای دارند و کالاهای خود را به فروش برسانند.» ۲.۳ - بنده ذلتبنده ذلت: «الطامع فی وثاق الذل؛ طمع کار، در بند ذلت و خواری گرفتار است.» ۲.۴ - طمع بی بازگشتطمع بی بازگشت :«ان الطمع مورد غیر مصدر، و ضامن غیر وفی، و ربما شرق شارب الما قبل ریه؛ و کلما عظم قدر الشیء المتناقس فیه، عظمت الرزیة لفقده، و الامانی تعمی اعین البصائر، و الحظ یاتی من لا یاتیه؛ همانا طمع واردکنندهای است که بازگشت ندارد و ضامنی است که (به پیمانش) وفا ندارد.چه بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن، گلوگیر و خفه شده و هر اندازه که برای به دست آوردن چیزی بیشتر مبارزه و رقابت شود، به همان اندازه مصیبت از دست دادنش زیادتر باشد (آرزوها چشم دل را کور میکند و نصیب و بهره پیش کسی آید که به دنبالش نرود).» ۲.۵ - مقصد مرکب طمعمقصد مرکب طمع:«ایاک ان توجف بک مطایا الطمع، فتوردک مناهل الهلکة؛ مبادا که مرکبهای طمع تو را به شتاب برانند و در آبشخورهای هلاکت فرود آورند.» ۲.۶ - پرتگاه خردپرتگاه خرد: «اکثر مصارع العقول، تحت بروق المطامع؛ بیشترین پرتگاه خردها، در پرتو زرق و برق طمعها است.» ۲.۷ - باخت ابدیباخت ابدی: «الطمع رق موبد؛ طمع ورزیدن، خودباختن ابدی است.» ۲.۸ - حقارت طمعکارحقارت طمعکار: «ازری بنفسه من استشعر الطمع، و رضی بالذل من کشف عن ضره؛ کسی که در دل طمع آرد، نفس خود را به حقارت و پستی وادارد و هرکه پرده از سختی خویش بردارد به ذلت خویشتن تن سپارد.» ۲.۹ - طمع و هلاکتطمع و هلاکت: «قد یکون الیاس ادراکا، اذ کان الطمع هلاکا؛ گاهی ناامیدی از چیزی، دریافت آن است، هنگامی که طمع مایه هلاکت است» ۳ - پانویس۴ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «طمع». ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
|